غزلغزل، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
گیسوی منگیسوی من، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

غزل زندگی

tedy ( همستر کوچولو)

سلام عزیز دلم سلام همه ی زندگیم غزلم! دیروز ی اتفاق خیلی بد واست افتاد و خییییییلی غصه خوردی قربون خانومیت بشم حتی غصتو از مامانت قایم میکردی و تنها تو اتاقت گریه می کردی، من از این بابت خیییییلی ناراحتم فدات بشم الان قلبم هزار پاره است؛ چون می دونم فقط من مقصرم فدای تو بشم روز 15 آبان داشتی یک انیمیشن می دیدی که بچه ی توش ی همستر داشت، توام منو راضی کردی که بری همستر بخری منم که  جو گیر شدم موافت کردم و فوری با بابات رفتین و با دو تا همستر برگشتین. ناز بودن یکیشون به قول گیسو براون (قهوه ای به انگلیسی) یکیشونم بلک، یکیشون نر و یکیشون ماده بعد از چند روز من گفتم غزل بذار یکیشونو ببریم بدیم به صاحبش اینا چند وقت دیگه...
19 دی 1400

شب یلدا

سلام عزیز دلم امشبم مثل هر شب یلدای دیگه همه خونه مامان جون بودیم، مامان جون خیلی زحمت کشیده بودن و همه چی عااالی بود. محمدرضا و پری، علیرضا و نسا هم بودن شب خوبی بود آخر شب رفتیم خونه و قرار بود صبح دوباره برگردیم اونجا چون به گیسو و یزدان قول داده بودیم که صبح همدیگرو می بینیم الهی مامانت فدات تو همش درس داری عزیزم ایشالا که جواب زحماتت رو می گیری خلاصه داشتی زبان می خوندی که گفتی مامان گلوم می سوزه من آب نمک درست کردم و قرقره کردی ساعت هفت و نیم عصر برگشتیم چون ساعت 8 کلاس آنلاین تیزهوشان داشتی الان ساعت 7 صبح روز 3 دی است و متاسفانه تو اصلا حالت خوب نیست و همش نصف شب از بس که گریپ هستی بیدار میشی را...
3 دی 1400
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به غزل زندگی می باشد